سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 92/8/23 | 1:33 صبح | نویسنده : ضحی 213

امام حسین

و اینک این حسیـن‌علیه‌السلام است،... ثــارالله،... نــوردیدة رسول‌الله،... فرزند حبل الله المتیـن،...

زادة جوهــره العزّ و الجلال، سیّدالشباب اهل‌الجنّه، وارث، مجاهد، خامس آل‌عبا، مَوضعُ سر‌ّالله،

 همو که جـــز به تکبیــر، زبـان به کلام نگشود؛ مهیای رزم است، تنها در برابر تـــن‌هـــا؛

حسین جان! این جماعت،... چه می‌گویم؟... این کفتـــارصفتانِ فرومایـــه، نه از شمـا می‌ترسند،

نه از خدای شما؛ اصلاً برای مبارزه با خــدا کمر بسته‌اند، و از ریختــن خونش ابایـی ندارند؛

ماجـرای شکستن دندان مبارک جدّتــان را که در جنگ أُحُد به یاد دارید، آن سنگ را برای افتخار

نگه داشتـه‌اند، و آورده‌اند تا امــروز نیـز افتخار دیگری کسب کنند، پیشانی یا سینـهفرقی ندارد؛

این بــی صفتان پیش از این نیز قــرآن بر سر نیزه کرده‌اند، صـامت یا نـاطق بودنش فرقی ندارد؛

آقا جان! هنوز دستان پدر گرامیتان از عطر دستان مبارک رسول خداصلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم سرشار بود که،

چادرمادرتان خاکی شد، و صورت مبارکش نیلی؛ دیگر از میخ در نمی‌گویم،... و از محسنعلیه‌السلام.

اربابِ عشق را با این جماعت چکار؟ در اینان چه دیده بودید؟ کدامیک را بر سبیل نجاه که نه،

 در حوالی آن، و بر حواشی آن دیده بودید، که تمام هستی خود را فدا کردید تا مگر یکی‌هدایت شود؟

کدامشان ارزش پرپر شدنِ خودتان نه،... ساقیِ‌دلاور نه،... جوان رشیدتان نه،... طفل رضیع را داشت؟

اسارت سجّادعلیه‌السلامتبدار، داغدار شدن زینب با آن مصائب، حرمتِ‌زنانِ‌حرم و‌ پریشانی‌کودکان بماند؛

امّا آقا جان! شما قافله‌سـالار عشقید و سـرور آزادگان، و عاشق و معشـوق را اشارات و رموزی‌ست،

که نــا اهلان را به آن راهی نیست، و آزادگـی را وسعتـی‌ست که فکر اسیـر در بند به آن نمـی‌رسد،

پس نا اهلِ‌دربندی چون من چگونه به‌درک این عاشقی‌ها خواهد رسید؟اما سهم من رایحة‌ عشق شما؛

فداکردن و باختن تمام هستی در برابر محبوب، تاوان عشق حقیقی است، و خاصّ شما که ابوالاحرارید.

 

 




  • هتل پارس
  • شهید