سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : چهارشنبه 92/8/22 | 12:29 صبح | نویسنده : ضحی 213

قاسم بن الحسن

قاسم نوجوان! ماهروی حسنعلیه‌السلام ! نور چشم عمو!

"أحلی من العسلت"أحلی من العسل، بر جانم نشسته است؛

آنان این طعم را با سرنیزه‌ها و شمشیرهای کینشان به تو خواهند چشانید؛

و تو را برهمان سفره اطعام خواهند کرد که پدرت را و جدّت را؛

و بواسطة کمی سِنّت با تو مهربان‌تر نخواهند بود؛

چرا که در انتخاب حق، تردید را ذبح کرده بودی، آنچنان که آنان جوانمردی را؛

و اینگونه خون اجدادت را که در رگهایت جریان داشت، پاس‌داشتی؛

مرحبا بر شما قاسم جان!

صولت علیعلیه‌السلام داری، حلم حسنعلیه‌السلام ، شور حسینعلیه‌السلام داری و غیرت عباسعلیه‌السلام.

 




تاریخ : پنج شنبه 92/8/16 | 2:22 صبح | نویسنده : ضحی 213

امام حسین

هنگامیکه (حضرت عیسی علیه السلام) از این صحرا (کربلا) عبور می‌کرد و حواریّون در خدمت او بودند آهوانی را دید که دراین موضع جمع شده و می‌گریند، پس حضرت عیسی علیه السلام نشست و حواریّون نیز نشستند و او گریست و حواریّون نیز گریستند در حالیکه سبب نشستن و گریه آن حضرت را نمی‌دانستند. گفتند: یا روح الله و ای کلمة الله! برای چه می‌گریید؟‌ حضرت فرمود: آیا می‌دانید این چه زمینی است؟‌ گفتند: نه، فرمود: این زمینی است که نونهال احمدِ رسول و جگرگوشه حرّه طاهره بتول، که شبیه مادرم (مریم) است در اینجا کشته، و در تربتی که بواسطه طینت آن نونهال شهید از مشک خوشبوتر است دفن خواهد شد؛ زیرا طینت انبیاء و اولاد انبیاء این چنین است.

این آهوان با من سخن گفتند که در این زمین به اشتیاق تربت آن فرزند مبارک می‌چریم و یقین دارند در اینجا از شر جانوران و درندگان در امان هستند.

پس حضرت عیسی دست برد و از پشکل‌ها برداشت و بوئید و فرمود بخاطر گیاهانی که در این سرزمین می‌رویند چنین خوشبو است. بار الها! اینها را برای همیشه باقی بدار تا پدرش ببوید و به موجب آن تسلی یابد.

 (برگرفته از کتاب کمال الدین و تمام النعمه / ج2 / باب 48 / حدیث آهوهای سرزمین نینوا / ص 328)

 




تاریخ : چهارشنبه 92/8/15 | 4:33 عصر | نویسنده : ضحی 213

حسین مظلوم

کَرْبَلا، لا زَلْتِ کَرْبــاً وَ بَلا              مَا لَقِی عِنْدَکِ آلُ الْمُصْطَفَى

کربلا! بواسطه آنچه در نزد تو بر اهل بیت پیامبرصلی الله علیه و آله و سلم رفت، پیوسته یادآور اندوه و بلا بوده‌ای؛

کَمْ عَلى تُرْبِکِ لمّـا صُرِّعُوا              مِنْ دَمٍ سَالٍ وَ مِنْ دَمْعٍ جَرَی

چه بسیارخون‌های روان و اشک‌ها‌ی جاری که بر خاکت فرو افتادند؛

کَمْ حَصَانِ الذَّیلِ یَرْوِی دَمْعُها             خَدَّهَا عِندَ قَتیلٍ بالظّمَا

چه بانوان پرده‌نشینی که در کنار شهید تشنه اشک چشمانشان گونه‌های آنان را سیراب می‌کرد؛

تَکْسِفُ الشَّمْسُ شُموسٌ مِنْهُمُ                لا تُدایِنُــها ضیاءً وعلا

خورشید از این شرم که نمی‌تواند به نور و برتری آنان نزدیک شود، رخ از آنان می‌پوشد؛

وَ وُجُوهاً کَالْمَصابِیحِ  فَمَنْ                 قَمَرٌ غابٌ، وَ نَجْمٌ قَدْ هَوَى

چهره هایی چون چراغ تابان بودند، که برخی مانند ماه غروب کردند و برخی چون ستاره فرورفتند؛

قَتَــلوهُ بَعْدَ عِلْمٍ مِنْــهُمُ                     أَنَّهُ خامِسُ أَصْحَابِ الْکَسَا

او را کشتند درحالی‌که به یقین می‌دانستند که او پنجمین نفر از آل عباست؛

أیُّ جَدٍّ وَأبٍ یَدْعُوهُمَا                    جَدُّ، یا جَدُّ، أَغِثْنی یا أبا

چه جد و چه پدری، که آنها را اینگونه میخواند: ای جدّم، ای جدّم و ای پدرم به فریادم برسید.

یا رسول الله! یا فاطمه!                   یا أمِیرَ المُؤمِنِینَ المُرْتَضَى!

ای رسول خدا! ای فاطمه! ای امیرالمؤمنین! ای علی مرتضی!؛

کَیْفَ لَمْ یَسْتَعْجِل اللهُ لَهُم                بِانْقِلابِ الْأَرْضِ أَوْ رَجْمِ السَّمَا

چه شد که خداوند در برابر این جنایت، با عجله و سرعت زمین را زیر و رو نکرد، و یا از آسمان بر سرشان سنگ نباراند؟

مَیِّتٌ تَبْـــکی لَهُ فَاطِمَة ٌ                  و أَبُــوهَا وَ عَلیٍ ذُو الْعَلَى

در خون خفته‌ای که هم فاطمه، و پدرش و هم علی بزرگوار برای او می‌گریند؛

لَوْ رَسُولُ اللَّهِ یَحْیَا بَعْدَهُ                 قَعَدَ الْیَــوْمَ عَلَیْــهِ لِلْعَزَا

اگر رسول خدا پس از او زنده بود، امروز برای او عزاداری می‌کرد.

 




تاریخ : چهارشنبه 92/8/15 | 1:12 صبح | نویسنده : ضحی 213

حسین کشتی نجات

قال رسول الله صلی الله علیه و آله و سلم:

بى اُنذِرتُم وَ بِعَلىِّ بنِ أبى طالِبِ اهْتَدَیتُم... وَ بِالْحَسَنِ اُعْطیتُمُ الإْحسانُ وَ بِالْحُسَینِ تَسعَدونَ وَ بِهِ تَشقونَ ألا وَ إنَّ الْحُسَینَ بابٌ مِن أبوابِ الْجَنَّةِ مَن عاداهُ حَرَّمَ اللّه‏ُ عَلَیهِ ریحَ الْجَنَّةِ؛

به وسیله من هشدار داده شدید و به وسیله على هدایت مى‏یابید و به وسیله حسن احسان مى‏شوید و به وسیله حسیـن خوشبخت مى‏گردید و بدون او بدبخت. بدانید که حسیـن درى از درهاى بهشت است، هر کس با او دشمنى کند، خداوند بوى بهشت را بر او حرام مى‏کند.

البرهان فی تفسیر القرآن ج3 ، ص232




  • هتل پارس
  • شهید