سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : پنج شنبه 92/8/23 | 3:46 صبح | نویسنده : ضحی 213

رقیه خاتون

رقیّه خاتون!

آهو برّة زیبای بابا!

مرثیه‌خوانِ شیرین‌زبانِ حسین!

«یا أبتاه، مَنْ ذا الَّذی خَضبکَ بِدِمائکَ؟»
«پدر جان، چه کسی صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟»
«یا أبتاهُ، مَنْ ذَا الَّذی قَطَعَ وریدَیْک؟»
«پدرجان، چه‌کسی رگهای گردنت را بریده است؟»

 رقیّه جان! آرام باش...،

 «یا أبتاه، مَنْ ذا الَّذی أیْتمنی علی صِغَر سِنّی؟»
«پدر جان، کدام ظالم مرا در کودکی یتیم کرده است؟»
«یا أبتاهُ، مَنْ لِلْیَتیمة حتّی تَکْبُر»
«پدرجان، چه‌کسی متکفّل یتیمه‌ات می‌شود تا بزرگ شود؟»

این کودک شعور محض است؛

 اندکی آرامتر سخنور کوچک!

«یا أبتاهُ، مَنْ للنّساءِ الحاسرات»
«پدر جان، چه کسی به فریاد این زنان سر برهنه می‌رسد؟»
«یا أبتاهُ، مَنْ للْأَرامِلِ المسْبیّاتِ»
«پدر جان، چه کسی دادرسی از این زنان بیوه واسیر می‌کند؟»

مگر تو نیز رسالت بیداری این بدسگالان را داری؟

برگو این هنر را از که آموخته‌ای که با هر کلامت، حق نمایان شده و ظلمت در هم می‌شکند؟

آرام بگیر رقیّه جان!

تا خواب درندگان وحشی را بر هم نزنی که خشنود از پیروزیشان غنوده‌اند.

در آغوش پدر آرام بگیر....

 

 




  • هتل پارس
  • شهید